اولین تجربه نشستن ماه دخترم تو روروکش
اولین باری که دخترم و گذاشتم تو روروک البته عکس مال چند هفته پیشته الان کاملا حرکت میکنی فدای اون خندت که ی چشمت بستست ...
نویسنده :
مامان مهدیه
2:00
دوستت دارم دخترم اینو بخاطر بابایی گذاشتم تو وبت
بابا که شدم ... به دخترم پول تو جیبی نمیدم !!! تا یواش از پشت سرم بیاد دستاشو حلقه کنه دور گردنم موهاشم بخوره تو صورتم در گوشم پچ پچ کنه .... بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون موهاشو بزنم کنار ، ماچش کنم بگم برو از جیبم بردار بابایی ! دختر بچه های ناز (3)
نویسنده :
مامان مهدیه
20:49
چندتا عکس که بیکار و تنها بودیم گرفتیم
واکسن 4ماهگی
ای جونم که دارم امادت میکنم ببرمت واسه ی واکسن صبح مامان زهرا با باباجون اومدن ک واکسن دخملمو بزنیم برخلاف تصورمون زیاد اذیت نکردی حتی 2ساعت بعد پاهاتو باشدت میکوبیدی بابایی بهت میگف دختر بی ننگ من مرتب تبتو چک کردم الحمدللا خوب بودی من و بابایی کلی ازت تشکر کردیم که اروم بودی این عکس قبل از واکسنت که امادت کردم اینم بعد واکسنت بااینکه دوتا واکسن داشتی ولی من و بابایی که فرقی تو چهرت ندیدیم پس معنی اسمت با اخلاقت جوره دخترک صبورمن ...
نویسنده :
مامان مهدیه
20:13
عسلم 4 ماهگیت مبارک
وقتی از تموم روز مرگی ها خسته میشی تنها چیزی که بهت ارامش میده دیدن چهره ی ماه دخترک چند ماهته عروسک دوست داشتنی که باهربار دیدن اون چشمای نازش انگار دوباره از نو متولد میشی ..دیدن روز به روز بزرگ شدن وقد کشیدن فرشته ی زندگیت عجیب حالتو خوب میکنه وقتی قشنگ حس میکنی که این کوچولوهم دوستت داره و فقط کنارتو احساس ارامش میکنه ...کوچولوی نازم میخوام ازین هفته غذای مایعشروع کنم میدونم که خیلی خوشحال میشی انگار همین دیروز سر شیر خوردنت کلی ماجرا داشتیم وحالا از غذا صحبت میکنیم نوزادیت تموم شد و من مطمانم دلم واسه این روزا تنگ میشه ...
نویسنده :
مامان مهدیه
19:56
اولین یلدای عروسکم
عرو سک خوشگلم اولین یلدات مبارک شب یلدا مونو خونه بابا جون با عمه ها و نی نی هاشون گذروندیم خییییییییییییییییییییییییلی هم خوش گذشت و کلی خندیدیم و خوراکی های یلدایی خوریم کیک خامه ای رو هم من به مناسبت اولین یلدای دختر خوشگلم پختم عاشقتم عروسکم ...
نویسنده :
مامان مهدیه
19:43
اولین کتاب داستان
چند روز پیش ک با بابایی رفتیم فروشگاه خرید یهو چشم ب کتاب داستانا افتاد و دلم خواست ک واسه دختر کوچولوم بگیرم و این شد اولین کتاب داستان دختر ناز من مبارکت باشه عشقم ...
نویسنده :
مامان مهدیه
16:56
در اوردن پستونک
چندروزه یاد گرفتی اشیارو بادستت میگیری ظهرم پستنکتو گرفته بودی و میخواستی چپه بخوریش وااااااااااااای هلمای نازم خیلی بازیگوش شدی دنیای منی عروسکم... جالبتر اینه که چپه میخوای بخوریش ...
نویسنده :
مامان مهدیه
17:12
بدون عنوان
دختر کوچولوی نازم اماده شده ولی شدیدا از تل و کلاه بدش میاد اینجاهم میخواستی تلتو دراری اینم بعداز تلاشت ک یهو دیدمت ...
نویسنده :
مامان مهدیه
17:09