چمن و هلما و ترس یهویی
چند روز پیش رفتیم پارک یه غروب ناااااز و دلنشین بود خیلی دوس داشتم جو خوبی حاکم بود اکثر خونواده ها واسه افطاری اومده بودن و فظای پارک و دلنشین تر کرده بودن شماهم که حسابییییی از بچه ها و بازیهاشون لذت میبردی چمن پارک سبز و تازه بود یهویی هوس کردم چند تا عکس رو چمن ازت بگیرم واسه همین گذاشتیمت رو چمن که یهویی ازون چشات و حالتت متوجه شدم پرنسس شجاع من از چمن میترسه باور نمیکنی که من و بابایی کلی بهت میخندیدیم
من عکساتو جدا جدا میذارم چون سیستم ارور میده و نمیشه باهم گذاشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی